استادان و نااستادانم، عبدالحسين آذرنگ:
ماجرايي كه در اين كتاب آمده به نوعي سرگذشت علمي عبدالحسين آذرنگ است . خاطرات حول محور آموختن و آموزاندن است. سعي شده تمام كساني كه حق استادي به گردنش داشته اند و نيز تمام كساني را كه در حق اش ناا ستادی كرده اند معرفي كند. منظور از نا استادان كساني است كه وظيفه خود را به درستي انجام نداده اند و شاگرد را دل زده كرده اند مثل استادي كه او را از رياضي فراري داد و باعث شد مدت ها سراغ اين رشته نرود. البته استاد آذرنگ با خويشتن داري اسمي از آن ها نبرده است.از ميان خاطرات ماجراي كار كردن در انتشارات فرانكلين و دانشنامه جهان اسلام بيشتر پرداخته شده است. او در اين كتاب با زباني ساده از افرادي كه در طول زندگي ايش راهی برايش باز كرده اند يا بر سر راهش مانعي گذاشته اند ياد كرده است.
دليل نوشتن اين كتاب توضيح اينكه از چه كساني، چه چيزهايي و چگونه ياد گرفته نوشته است.
كتاب با عنوان كوتاه و پر مغزش تنها از نويسنده ي با تجربه اي استاد مانند آذرنگ ساخته است كسي كه با افراد با تجربه حشر و نشر داشته. كتاب نثر رواني داشته مخصوصا فصل هاي اوليه.
همه ما برداشتي از معناي استاد داريم هر چند هر كس كه در دانشگاه تدريس مي كند در اصطلاح استادخوانده مي شود ولي در ذهن خود هر مدرس دانشگاهي را استاد خود نمي دانيم. فقط برخي استادان حق استادي برگردن ما دارند و مسير كار و زندگي از تاثير آن ها بركنار نيست و حضور پررنگ در ذهن و زندگي اقاي آذرنگ داشته اند.
با خواندن اين كتاب به خاطرات تحصيلي خود فكر كردم از كدام معلم يا مدرس دانشگاه تاثيرهايي گرفته ام؟
كدام ها دلزده ام كرده اند؟كدام ها شورو شوق بيشتري داده اند؟ استادان و نااستادان فقط به حوزه مدرسه و دانشگاه محدود نمي شود.
در هر زمينه اي با چنين كساني روبه رو شده ايم در كار و زندگي روزمره درسي به ما داده اند، تلنگري بر ذهن و بعد رفتارما ناخواسته سمت و سو داده اند.
آذرنگ اعتقاد دارد رابطه عميق بين استاد و شاگرد حتما بايد تدريجي، طي زمان و همراه با اعتماد و احترام باشد و اين ويژگي در كار استادان موفق و محبوب ديده مي شود(ص٨٩)
همچنين اگر چه برخي استادان را به دليل بخل علمي <معلم بخیل>مي نامند از كتاب ها ما با تعبير <بخشندگان بي حسد >ياد ميكند(ص.٨١و٨٢)
اين كتاب يك خوداموز است و روايتي انتقادي از نظام اموزشي در ايران و خارج ايران از گذشته تا امروز.
وقتي اين كتاب را ميخواندم حسرت خوردم .كه ايكاش قبل از دوره كارشناسي اين كتاب را مي خواندم. نكات كليدي بسياري براي اموختن و زندگي كردن دارد.
قسمتي از اين كتاب كاركردن در محيطي است كه احساس كني دانش ومهارت بايد بيش از آن باشد كه هست. مديرم كريم امامي مرا به كسي سپرد كه وظيفه اي را به من بياموزد كار پيش نمي رفت و مسيرهاي نادرست نشان ميداد يا بخشي از راه را نشان مي داد و بخشي را نه.
چند ماه گذشت و او شگرد كار رابه من نياموخت تصميم گرفتم ديگر نزد او نروم بلكه بروم سراغ كتاب هاي فرنگي و سعي كنم شگرد كار را به جاي اموختن از معلم بخيل، از كتاب بخشنده بي حسد بياموزيم تصميمي به ظاهر ساده، اما در عمل همراه با پيامد هاي متفاوت. گاه دشوار و در مجموع بسیار موثر و الهام بخش. چندمدتی با کتاب ها ور رفتم و سرانجام شگردها را یافتم و وظیفه ای که به من محول شده بود ، پس از تاخیری نسبتا طولانی از راه خودآموزی به انجام رساندم و حاصل کار را نزد کریم امامی ، مدیر بخش ویرایش ، بردم. انگار با سختی در صندلیش جابجا شد و کار را با اکراهی آمیخته با گونه ای نخوت ازمن گرفت، و با کراهتی آشکار و پنهان ورق زد. سپس درنگی کرد . برگشت صفحه اول و این بار آرامتر ورق زد.رفت صفحه آخر ، برگشت به وسط ، و با انگشت های دست چپش مدتی روی میز آرام آرام ضرب گرفت. من مصمم و مطمئن به نفس در مبل کاملا فرو رفته بودم و آمادگی داشتم به هر سوال فنی او در آن باره جواب دهم
-این شیوه را فلانی به تو یاد داد
+خیر، گمان نمی کنم این شیوه را اصلا بلد باشد
-پس از کجا یاد گرفتی؟
+از بهترین استاد
-از کی؟
+از کتابها، از کتابهای توی کتابخانه خودمان
-چطوری؟
+روش را گذاشتم کنار هم ، مقایسه کردم، وجوه اشتراک را بیرون کشیدم ، از آنها قاعده مشترک استخراج و قاعده ها را اعمال کردم ، در ضمن جسارت ورزیدم ویکی از دو نوآوری هم کردم ....
به تجربه آموخته بودم كه خودآموزي موثرترين راه تغيير است.
در پشت جلد كتاب آمده اين كتاب براي كسانی نوشته شده كه دغدغه اموزاندن و اموختن دارند.
این کتاب برای همه مدرسین دانشجویان و همه کسانی که با آموختن سرو کار دارند توصیه می شود.
معرفی اثر:
عبدالحسين آذرنگ «استادان و نااستادانم»، جهان کتاب